عاشقانه ها برای تو
عـکس اس ام اس شعر داستان


یاد


یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق یعنی


 

یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,

|
 

سخت است از عاشقی نگفتن

سخت است درد خود را از ديگران شنيدن

از عاشقي نگفتن از عشق دل بريدن

سخت است از پرستو پرواز را گرفتن

يک تکه از جهان را بر دوش خود کشيدن

سخت است از رهايي با دست بسته گفتن

دنياي کودکي را از کودکان خريدن

سخت است از ستاره با نور ماه گفتن

از پود دل گسستن در تار دل تنيدن

سخت است با شقايق از کوچ لاله گفتن

با لاله ها نشستن با قاصدک پريدن

سخت است مهرباني از آشنا نديدن

يکبار دل سپردن صد بار دل بريدن


یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,

|
 

یه حلقه توی چشم من یه حلقه توی دست تو


یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:,

|
 

دختر CDفروش

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.

اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و

یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد…

 

وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها

باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام

نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

باوفا

گل آفتابگردان را گفتند:
چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

یه بابایی خواست بره مسافرت،یه دختر مجردی هم داشت با خودش گفت دخترم رو میبرم نزد امین مردم شهر و میرم مسافرت و برمیگردم.دخترشو برد پیش شیخ و ماجرا را براش توضیح داد و شیخ هم قبول کرد و رفت.شب شد و دختر دید شیخ بستر دختر و بغل بستر خودش آماده کرد و خواست که بخوابد،دختر با زحمت تونست از دست شیخ فرار کند،هوا خیلی سرد بود،دختر بعد از فرار هیچ لباس گرمی بر تن نداشت،توی راه دید که یه جمع دور آتیش جمع ...شدن............ د و دارند مشروب میخورند و مست کردند،با خودش گفت اون شیخ بود می خواست باهام اون کارو بکنه]اینا که مست هستند جای خود دارند.یکی از مست ها دختر و دید و به دوستاش گفت که سرتون به کار خودتون باشه،توی این صحبت ها دختر از شدت خستگی و سرما از حال میره و میافته.یکی از مست ها میره دختر و بغل میکنه و میاره بغل آتیش تا گرم شه،یه کم بعد که دختر بهوش میاد میبینه که سالم و گرم هست و اونا دارند کار خودشونو میکنه،اونجا بود که میگه یه پیک هم واسه من بریز و میخوره و این شعر رو میگه :

از قضا روزی اگر حاکم این شهر شدم
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد
ترک تسبیح و دعا خواهم کرد
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد
تا نگویندکه مستان ز خدا بی خبرند..!


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

دلتنگی

 

كنارم هستي و اما دلم تنگ ميشه هر لحظه

 

خودت ميدوني عادت نيست فقط دوست داشتن محضه

 

كنارم هستي و بازم بهونه هامو ميگيرم

 

ميگم واي چقد سرده ميام دستاتو ميگيرم

 

يه وقت تنها نري جايي كه از تنهايي ميميرم

 

از اينجا تا دم در هم بري دلشوره ميگيرم

 

فقط تو فكر اين عشقم.تو فكر بودن با هم

 

محاله پيش من باشي ..برم سرگرم كاري شم

 

ميدونم كه يه وقتايي دلت ميگيره از كارم

 

روزايي كه حواسم نيس بگم خيلي دوست دارم

 

تو هم مثل مني انگار..از اين دلتنگيا داري

 

تو هم از بس منو ميخواي يه جورايي خود آزاري

 


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

جنس ادما

آدما از جنس برگن گاهي سبزن وگاهي پاييزي و زردن وزمستون ديده نميشن

 

آدما خيلي قشنگن ولي حيف هر لحظه يه رنگن

 


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

این روزا

 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comاين روزا عادت همه رفتنو دل شكستنهتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

درد تموم آدما پاي كسي نشستنه

 

اين روزا عادت گلا مرگو بهونه كردنه

 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comكار چشاي آدما دل رو ديونه كردنهتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره

 

كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.comتصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

همدم من

به عشق گفتم : تا تورو دارم تنها نیستم منو تنها گذاشت و رفت... به احساس گفتم : تا تورو دارم تنها نیستم منو تنها گذاشت و رفت... به وفا گفتم : تا تورو دارم تنها نیستم اونم منو تنها گذاشت و رفت... ولی وقتی به تنهایی گفتم : تا تورو دارم تنها نیستم موند و همدم و مونسم شد

 

 


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق واقعی

 

 

دختره داشت تو خيابون قدم ميزد..... يه دفه چشش ميوفته به پسره

توجه نميكنه...اما وايميسته وكمي نگاش ميكنه.....عاشقش شده بود.......

به دوستش كه كنارش بود ميگه هر جور شده بدستش ميارم... 

دوستش ميگه آخه دختر... اون حتي به تو نگاه هم نكرد... چه جوري ميخواي آخه!

دختره هم ميگه من ميتونم.........

خلاصه دختره هر كاري ميكنه تا توجه پسره جلب بشه اما پسره هيچ بهش توجه نداشت

پسره همه ي دخترارو با يه ديد نگاه ميكرد و واسه همين ميگفت اينم مثل بقيه و توجه

نميكرد........

يك ماه گذشت...

و ديگه دختره فهميده بود كه پسره هر روز به يه پارك ميره ...دختره هم هر روز اونجا ميرفت

ديگه يك ماه گذشته بود...

دختره از اين همه بي اعتنايي خسته شده بود..

يه روز دختره تصميم گرفت كه ديگه نره به اون پارك

پسره مثل هميشه وارد پارك شد..

دست خودش نبود عادت كرده بود دختره رو هر روز ببينه اما اون روز نديد

از دوستاش جدا شد...افتاد دنباله دختره تو پارك

اما اثري ازش نبود...

پسره تازه فهميد كه با تمامه اهميت ندادناش

چقدر به دختره علاقه مند شده و خودش متوجه نبوده...

حالا كه فهميده بود كه دوسش داره...

يكي از دوستاي دخترو پيدا ميكنه و شماره دخترو ازش ميگيره

اينا با هم دوست ميشن و چند سالي ميگذره...

روز هاي عاشقانه و دوست داشتني مثل باد ميگذره..

يكسال ...دوسال......چهار پنج..

واينا همين جوري اينا باهم بزرگ ميشن

بدون اينكه حتي يه لحظه نسبت به هم سرد بشن

يه روز نزديكه غروب بود و اينا با هم بالاي يه تپه بودن و غروب رو نگاه ميكردن...

پسره برميگرده بطرف دختره و ميگه .... دوسم داري؟

دختره ميگه اين چه سواليه؟

بعد يه مكث كوتاه رو به پسره ميكنه و ميگه.... اندازه نداره

پسره ميگه مگه ميشه عشقتو دوست نداشته باشي؟

دختره ميگه دوست دارم اما اندازه نداره

بعد دختره ميگه ...توچي؟ دوسم داري؟

پسره با تمامه غروري كه داشت ميگه من خيلي دوست دارم ..خيلي

پسره رو به دختره ميكنه و ميگه اگه من نباشم يا بميرم تو چي كار ميكني؟

دختره اشك تو چشاش جمع ميشه و ميگه ...

با يه رز قرمز ميام پيشت و منم كنارت ميميرم

دختره ميگه تو چي؟ اگه من نباشم يا بميرم چه كار ميكني؟

پسره ميگه..

هر وقت مردي ميگم!!

پسره به سرش ميزنه كه عشقشو امتحان كنه

يه نقشه ميكشه

يه تشييع جنازه ثوري راه ميندازه تا دخترو امتحان كنه

خودش ميره يه گوشه قايم ميشه

بعد از اين كه همه رفتن ميبينه دختره اومد .... يه گل رز قرمز گذاشت رو قبرش و رفت

پسره ميوفته دنباله دختره و ......

ميوفته دنبالشو ميبينه حتي قبل از اين كه چهلم تموم بشه..دختره با يكي ديگه تو پارك قرار گذاشته

پسره اصلا فكرشم نميكرد.... كه ...اون...... چنين كاري باهاش بكنه

بعد پنج سال دوستي و روزهاي پر از عشق و علاقه

امكان نداره

ولي اين اتفاقي بود كه افتاده بود

دست بر قضا ميزنه و دختره تصادف ميكنه

بعد چند روز هم بدليل خونريزي شديد ميميره

پسره ميفهمه

ميره سر قبرش

ميگه يادته يه روز به من گفتي اگه بميري چكار ميكنم؟

حالا نگا كن

پسره يه دسته رز سفيد ميزاره رو قبر دختره

و

 

با خون خودش اونا رو قرمز ميكنه

 

 

پايان

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

 

 

 

 


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

کاش

كاش در دهكده عشق فراواني بود

توي بازار صداقت كمي ارزاني يود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم

مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب

روي شفاف ترين خاطره مهماني بود

كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد

قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم

رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست

كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران

غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود

كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها

دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود

كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد

و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

كاش اسم همه دختركان اينجا

نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر

غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها

غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود

دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم

راز اين شعر همين مصرع پاياني بود


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

چرا؟

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را


 

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!


 

ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند


 

ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!


 

درون کلبه ی خاموش خویش اما


 

کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!


 

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم


 

درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!


 

کسی حال من تنها نمی پرسد


 

ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!


 

که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او


 

ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!


شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,

|
 

من وتو و عشق


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

هم درد

روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع ميشن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشم ميذاره همه ميرن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق میره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش ميگه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش ميگه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد 

پس

 

اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

تا ابد

بی آنکه بخواهم مجنون من باشی لیلای وفادار تو خواهم بود...

بی آنکه بخواهم در غم من اشک بریزی

آرزومندانه از غم تو خواهم مرد...

حیف است کلام آخر ناگفته بماند بگذار آشکارا بگویم:

تا ابد دوستت دارم...


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

چشمانش

چشمانش…
چشمانش پر از اشک بود به من نگاه کردو گفت مرا دوست داری؟
به چشمانش خیره شدم، قطره های اشک را از چشمانش زدودم و خداحافظی کردم،
روزی دیگر که او را دیدم، آنقدر خوشحال شد که خود را در آغوش من انداخت و سرش را روی
سینه ام گذاشت و گفت اگر مرا دوست داری امروز بگو….!
ماه ها گذشت و در بستر بیماری افتاده بود، به دیدارش رفتم و کنارش نشستم و او را
نگاه کردم و گفت بگو دوستم داری…!
می ترسم دیگر هیچگاه این کلمه را از دهانت نشنوم، ولی هیچ حرفی نزدم به غیر از
خداحافظی…!!
وقتی بار دیگر به سراغش رفتم روی صورتش پارچه سفیدی بود، وحشت زده و حیران
پارچه را کنار زدم، تازه فهمیدم چقدر دوستش داشتم…
امروز روز مرگ من است، مرگ احساسم، مرگ عاطفه هایم
امروز او می رود ومرا با یک دنیا غم بر جا می گذارد
او می رودبی آنکه بداند به حد پرستش
دوستش دارم…

 


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

وقتی کسی رو دوست داری

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیاروبدی فقط یه بارنگاش کنی

به خاطرش دادبزنی به خاطرش دروغ بگی
روهمه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بدبشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

قید تموم دنیارو به خاطراون می زنی
خیلی چیزلرو می شکنی تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری ازدوستای امروز وقدیم
اما صداشو بشنوی شب ازمیون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه پیش چشمای اون گرو
فقط خدانکرده اون یه وقت بهت نگه برو

حاظری هرچی دوس نداشت به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از مردم شهر جداکنی

حاضری حرف قانونو ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی وبه حرف قلب باوفات

وقتی بشینه به دلت ازهمه دنیا می گذری
تولد دوبارته اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی یه خارتوی دساش نره
حتی یه ذره گردوخاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر
امانبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

حاضری هرجا که بری به خاطرش گریهکنی
بگی که محتاجشی وبه شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی
رودست مجنون بزنی باغصه ها همخونه شی

حاضری مردم همشون تورو بادس نشون بدن
دیوونه های دوره گرد واسه تو دس تکون بدن

حاضری اعتبارتو به خاطرش خراب کنن
کارتو به کسی بدن جات اونو انتخاب کنن

حاضری که بگذری ازشهرت واسم وآبروت
مهم نباشه که کسی نخواد بشینه روبه روت

وقتی نباشه که کسی نخوادبشینه روبهروت

وقتی کسی تو قلبته یه چیزی قیمتی داره
دیگه به چشمت نمیاد اگر که ثروتی دای

حاضری هرچی بشنوی حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه

حاضری که به خاطرش پاشی بری میدون جنگ
عاشق باشی اما بازم بگیری دستت یه تفنگ

حاضری هرکی جزاونوساده
فراموش بکنی


پشت سرت هرچی می گن چیزی نگی گوش بکنی

حاضری هرچی که داری بیان وازتو بگیرن
پرنده های شهرتون دونه به دونه بمیرن

حاضری که بگذری از مقررات ودین ودرس
وقتی کسی رودوس داری معنی نمی ده دیگه ترس

وقتی کسی رو دوست داری صاحب کلی ثروتی
نذار که ازدستت بره این گنج خیلی قیمتی


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

معنای خوشبختی

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟ مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم. پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟ پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟ کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود: معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد .


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

گفتم

گفتم:خدایا!ازهمه چیزدلم گرفته!

گفت:حتی ازمن؟

گفتم:خدایا!دلم را ربودند!

گفت :پیش ازمن؟

گفتم:خدایا!چقدردوری!

گفت:تویامن؟

گفتم:خدایا!تنهاترینم!

گفت:باوجودمن؟

گفتم:خدایا!دوستت دارم!

گفت:بیش ازمن؟


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

زیبا

زيبا من چيا بگم عاشقي باورت مي شه ؟
تو آه خيلي بهتر از ما اين چيزا سرت مي شه
چشماي ناز تو آه وا ميشه ، آفتاب مي زنه
تازه وقتي تو بگي صورتشو آب مي زنه
من بگم دوست دارم با چه رقم يا عددي
تو آه بينهايتو قشنگ تر از من بلدي
مژه هات شعر بلند ناتمومه به خدا
عاشق آسي شدن جز تو حرومه به خدا
با غمت هزار تا خنجر تو دلم فرو مي ره
ماه اگه برق چشاتو ببينه از رو مي ره
زيبا چشم تو اگه با رؤياهام قهر آنه
آسمون دلش مي خواد شهر و پر از ابر آنه


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

دلم

گریه کن دلم میدونم اون دیگه هیچ وقت نمیاد

رفته و واسش مهم نیس چه به روز من میاد

ببین چقد تنها شدم تو خونه بی کسیام

یکی نیس با من بباره به پای این بی کسیام

بیا بی وفا وفا کن دارم از غصه میمیرم

میخوام که این دمه آخر دستاتو باز بگیرم

نمیدونی چی می کشم تو این روزای بی کسی

قدرمو می دونی یه روز وقتی به حرفام برسی


گریه هام دسته خودم نیس دله من شکسته دنیا

دستایه جدایی عشق خط کشیدن میون ما

طاقت موندن ندارم این نفسای آخره

بگین بیاد که عاشقش واسه اون در به دره

بیا بی وفا وفا کن دارم از غصه میمیرم

میخوام که این دمه آخر دستاتو باز بگیرم

نمیدونی چی می کشم تو این روزای بی کسی

قدرمو می دونی یه روز وقتی به حرفام برسی


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

خیال

زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست.حکیم ارد بزرگ

 

 


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

مثل تموم دنیا


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

با تو

www.3jokes.com - جوك، اس ام اس، تصاویر عاشقانه


پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,

|
 

به خاطرعشقم


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

تنهایی


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

جلسه محاکمه عشق

 

جلسه محاکمه عشق بود
 
 
و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....
 
 
به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی
همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر
 
تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن
 
صدایش بودی وشما پاها که همیشه در آرزوی رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟
 

 
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه
 
ماندند عقل گفت: دیدیقلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی کهعشق بیشتر از همه تورا
 
آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی
 
هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و
 
 
 
فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم
 

 

 

 

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

تاابد دیوونه


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

در بیمارستانی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد. و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند. از همسر ... خانواده و ...

هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیزهایی که بیرون پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون جانی تازه می گرفت.

این پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه ی زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره ی بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد در کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.

روزها و هفته ها سپری شد.

یک روز صبح ... پرستاری که برای شستشوی آنها آب می آورد جسم بی جان مرد را کنار پنجره دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند. مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد.

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ... خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره او می توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی برای او توصیف کند؟ پرستار پاسخ داد: "شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد. آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند."

 


 


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

بگذار تا شیطنت عشق چشمان تورا به عریانی خویش بگشاید،شاید هرچند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را بخاطر آرامش تحمل نکن


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق افلاطونی

مفهوم عشق به طور کلی عبارتست از هر گونه سعی و کوشش برای رسیدن به خوبی و سعادت که بالاترین هدف است . اما در مورد کسانیکه از راههای گوناگون مثل تحصیل ، پول ، ورزش،فلسفه و ... بدنبال این هدف میروند کلمه عشق بکاربرده نمیشود و کسی اینگونه افراد را عاشق نمیداند و فقط در مورد عده معدودی که از راه مخصوصی بدنبال آن هستند نام کلی عشق بکار برده میشود.
بعضیها میگویند : کسانیکه در جستجوی نیمه دیگر خود هستند عاشق میباشند اما هدف عشق نه نیمه است و نه تمامی ، اگر این نیمه و تمام در عین حال خوب نباشد ، مگر نه اینست که مردم با رضا و رغبت به بریدن دست و پای خود تن در میدهند وقتیکه این دست و پا که اعضای بدن هستند فاسد و مضر شده باشند . پس صحیح نیست که بگوییم هر کسی در جستجوی آن چیزیست که متعلق به خودش میباشد مگر اینکه در عین حال معتقد باشیم که فقط خوبی است که متعلق به ما و خویش ماست . بنابراین آنچه مردم دوستش دارند جزخوب چیزی دیگر نمیباشد و بشر میخواهد برای همیشه مالک خوبی باشد و آنرا بدست آورد ، بطور خلاصه عشق عبارتست از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه ، برای ابدی شدن عشق باید زیبایی و خوبی را تولید کرد خواه جسما" و خواه روحا" بنابر این بشر بدنبال زیبایی میگردد تا بتواند در او تولید کند و ابتدا فریفته زیبایی ظاهری میشود و فقط به یک زیبا دل میبندد و ازین دلبستگی افکار و اندیشه های زیبایی در او بوجود میاید و سپس متوجه میشود که زیبایی ظاهری یک فرد با دیگری یکیست وبنابراین اگر قرار باشد که بدنبال ظاهر باشد علت ندارد که یکی را بر دیگری ترجیح دهد و با این دریافت عاشق تمام کسانیکه زیبا هستند میشود ودیگر عاشق 1 نفر نیست ، زیرا یکی در نظر او کوچک و بی معنی جلوه میکند ، سپس متوجه زیبایی روح میشود و آنرا بمراتب بالاتر از زیبایی بدن خواهد شمرد. در این مرحله اگر کسی پیدا شود که روحی زیبا در عین به بهره بودن از زیبایی جسم داشته باشد دل در او خواهد بست و دائم متوجه افکارش میشود و بدین ترتیب به مرحله ای خواهد رسید که زیبایی عوالم معنوی و کوششهای اخلاقی را روءیت میکند . کسیکه زیبایی را طی این مراحل تجربه کند به زیبایی همیشگی و مطلق خواهد رسید و به اعتقاد افلاطون عشق رهبریست که ما را به سمت این زیبایی هدایت میکند و ازین جهت قابل ستایش است


چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق چیست؟

 

عشق چیست ؟

از کوه پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از من استوار تر

از دریا پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از من خروشان تر

از صحرا پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از من وسیع تر

از خورشید پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از من پر فروغ تر

از آینه پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از من صاف تر

از دنیا پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از همه بر من بی اعتناتر

از طفل پرسیدم عشق چیست ؟

گفت از مادر مهربان تر

از خون پرسیدم عشق چیست ؟

گفت همچون من در قلبها جاری است

از عاشق پرسیدم عشق چیست ؟

گفت به من عمر دوباره داد

از ملت پرسیدم عشق چیست ؟

فریاد بر آورد : از چشمانمان عزیزتر و از قلبمان پاک تر

از خودش پرسیدم عشق چیست ؟

سری تکان داد و گفت لعنت بر جدایی


یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق ؟

 

PixDooni.Com Asheghane%20%20%283%29 عکس های عاشقانه با متن فارسی

عشق نيروي است در عاشق كه او را

 

به طرف معشوق مي كشاند

 

و دوست داشتن جاذبه اي است در دوست

كه دوست را به طرف دوست مي برد.........

 

عشق غذا خوردن يك حريص است......

 

دوست داشتن در سرزميني بيگانه

 

يافتني است...... عشق جنون چيزي

جر خرابي و پريشاني نيست ... اما

دوست داشتن در اوج معراج از سرحد

 

عقل فراتر مي رود به قله بلند افتخار......

 

 

 

 

 

 


یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:,

|
 

من وتو

 

عزیزم

میخواهم از تو بگویم

از تو که وقتی با منی انگار تمام خوبیهای دنیا مال منند

از تو که وقتی با منی دیگر هیچ آرزویی ندارم

با تو من به تمام آرزوهایم رسیده ام

بگذار ساده بگویم

میخواهم برای تو بمانم

میخواهم تمام احساسم را به تو هدیه کنم

میخواهم دستانم جز دستان تو را نگیرد

میخواهم چشمانم جز چشمان تو را نبیند

میخواهم لبهایم جز نام تو را صدا نزنند

میخواهم پاهایم جز در کنار پاهای تو راه نروند

میخواهم در افکارم جز فکر تو نباشد

میخواهم نوازشهایم فقط برای تو باشند

میخواهم شبها در آغوش من باشی

میخواهم تو را داشته باشم

و تنها برای هم بمانیم

من تو را میخواهم

تنها تو را میخواهم

 


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

اوج احساس عشق

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم

هیچ غمی را در سرنوشت

تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز،

باز کن برایم آغوشت

عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،

من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،

تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام...

شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ،

چند قطره اشک هم بیشتر....

فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی ...

عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو

خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،

تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،

همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم....

عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،

خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت

عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،

تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را...

احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،

که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را

در میان گرفته ام

با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،

با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم ...

عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،

تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم.....


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

سوز عشق

 

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ،

بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ....

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ....

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد...

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ،

انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم...

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم،

کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،

دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ....

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ،

تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ،

تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام....

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ،

هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،

اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم....

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم،

تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ،

دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم...

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ،

هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،

حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی....

گرچه از همان روز اول میخواستمت ،

گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ،

اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ،

دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ،

این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ،

هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده ....


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

هر شب

هر شب مرا با خود میبری ،

میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی

هرشب مرا به اوج میبری ، میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود

ما یکی شده ایم با هم ، همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من...

همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،

یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست....

دنیای زیبایی که درون آنم ،

ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!

ببین که حالم ، حال همیشگی نیست ، اینجا ، همینجایی که

هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست

ما عاشقانه مانده ایم برای هم ، من برای تو هستم و تو برای من ،

تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من...

هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد،

اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد،مثل حالا باش ،

مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش ، نه اینکه فردا بیاید و بیخیال ما باش....

گفته بودم که با تو نفس میگیرم ،

گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم ،

رنگی به زیبایی چشمانت ،

اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت

تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه

در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم

تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم ،

غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم!

ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود

و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من...


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

هر چی تو بخوای

امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش

امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش

امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن

امروز هرچقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن

 

او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است

امروز ت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!

آری، زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود!


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

منتظر

 عکس های جالب و عاشقانه جدید | www.irannaz.com

 


شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,

|
 

عشق


چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:,

|
 

لیلی و مجنون

golchin (92).gif

باز مستی سردهید ای عاشقان     در خیالم با که میگویم سخن

ای دل مجنون چه می خواهی زمن

لیلی و مجنون فقط افسانه بود      اه مجنون این دل دیوانه بود

بعداز این بر او نیم عاشقتبار     نیست با این بیستون ها هیچ کار

کاش میدانستم این را بیشتر       هر که عشقش بیش دردش بیشتر


شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,

|
 

باز هم تنها

اسمان ان شب کمی اشفته بود     ماه غمگین بود و گویا خفته بود

سایه بود و خالی از مهتاب شب     من اسیر غم در ان گرداب شب

دل ز نوش غم چو مستان گشته بود    بغض من بشکست ان شب ناگهان

از صدای ساز بی وقت شبان

150030gattx4hqk7.gif

راز من بر هر کسی شد اشکار    ان شب از بس بود این دل بی قرار

باز لیلی راه را گم کرده بود     بهر هر مجنون تبسم کرده بود

باز باید عاشقی بی می شوم       باز یک بازیجه دست نی شوم

سینه ام را وقف سوز نی کنم        بهر این دل ناله و هی هی کنم

بخت بد دگر برایم رو شده     پشت هم غم ها که تو در تو شده


شنبه 13 اسفند 1390برچسب:,

|
 

کمی نوازشم کن

del ava_7.jpg

 

میشه تو چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد

 

...برای عاشقی عشقمو دادم.

 

...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.

 

...ولی جای تمومه اون همه عشق.

 

...واسم موندش فقط.بغض شبونه.

 

...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.

 

...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .

 

...با این که دلم رو همه شکستن .

 

...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.

 

...میخونم با خودم دیگه بریدم.

 

...دیگه به اخر جاده رسیدم.


پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,

|
 

منو درگیر خودت کن

z (416) (1).gif


پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,

|
 

چرا؟

(9).gif


پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:,

|
 

یاد

گاهی شاید لازم باشه از یاد ببریم !
یاد آنهایی را كه با نبودنشان بودنمان را به بازی گرفتند!!!


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:,

|
 

قلب

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید

نازترین عکسهای ایرانی

 

عاشقانه
مطالب عاشقانه
اس ام اس
اس ام اس سال نو

 

ترانه

 

خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390

 

عشق مثل بازی الاکلنگه
و خداوند گریه کرد…
نگاه عشق
امشب با غم
بیچاره دلم
چشام بدجوری ابریه
در تنهایی خودم
مصاحبه با خدا
یادمان باشد
رفتی ولی اينو بدون هر جا باشی دوست دارم...
من
حالم خوب نیست
من وتو
اگه کسی رو دوست داری
اشک چشمانم از دوری تو بند نمیاد
باز هم تنها
نامه
رسم زمونه
از خدا بی خبر
بهانه
چقدر دوست داشتم
عشق
از عشق نکن شکوه
سوختن با تو
ای کاش یکنفر
ای کاش
عشق
عشق از دیدگاه دکتر شریعتی
پیمان با ماه
تو همونی
عاشق
عاشقتم
سنگتراش
نامه بی جواب
عشق یعنی
منتظر لحظه ای هستم
عشق تو مرا پیر کرد
7نوع متفاوت از عشق
در باره عشق مشروط
کی بود
من یک انسانم
عشق چیست
چرا؟
درد ودل با خدا
عشق یعنی

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها برای تو و آدرس ghalbeatashin.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





روزگارم بر خلاف ارزوهایم گذشت
دوست دارم تا اخر عمرم
دوست دارم تا اخر عمرم
ابری
عنوان لینک
دنیای غم انگیز
خواب شیرین کودکانه
عصر اس ام اس
آشیانه دانلود
وان دانلود
نفسي واسه موندن ندارم
ردیاب خودرو

 

حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 



Alternative content


<p 

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p

<p 

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->

2musicweb - 2musicweb